loading...
عاشقانه 98لاورز
آخرین ارسال های انجمن
سید محمد حسینی بازدید : 1359 سه شنبه 19 اسفند 1393 نظرات (0)

اون شب وقتی به خونه رسیدم دیدم همسرم مشغول آماده کردن شام است, دستشو گرفتم و گفتم: باید راجع به یک موضوعی باهات صحبت کنم. اون هم آروم نشست و منتظر شنیدن حرف های من شد. دوباره سایه رنجش و غم رو توی چشماش دیدم. اصلا نمی دونستم چه طوری باید بهش بگم, انگار دهنم باز نمی شد.

طلاق

هرطور بود باید بهش می گفتم و راجع به چیزی که ذهنم رو مشغول کرده بود, باهاش صحبت می کردم. موضوع اصلی این بود که من می خواستم از اون جدا بشم. بالاخره هرطور که بود موضوع رو پیش کشیدم, از من پرسید چرا؟!

اما وقتی از جواب دادن طفره رفتم خشمگین شد و در حالی که از اتاق غذاخوری خارج می شد فریاد می زد: تو مرد نیستی

 

admin بازدید : 284 جمعه 15 اسفند 1393 نظرات (1)

رمان کوتاه عشق قشنگ

 هر کی میخواست یه زندگی عاشقانه رو مثال بزنه بی اختیار زندگی سام و مولی رو بیاد می آورد.
یه زندگی پر از مهر و محبت.
تو دانشگاه بصورت اتفاقی با هم آشنا شدن ،سلیقه های مشترکی داشتن ،هر دو زیبا ،باهوش و عاشق صداقت و پاکی بودن و خیل زود زندگی شون رو تو کلیسا با قسم خوردن به اینکه که تا اخرین لحظه عمرشون در کنار هم بمونن تو شادی دوستان و خانواده هاشون اغاز کردن.
همه چیشون رویایی بودو با هم قرار گذاشتن بودن یک دفترچه خاطرات مشترک داشته باشن تا وقتی پیر شدن اونا رو برای نوه هاشون بخونن و با یاد اوری خاطرات خوش هیچوقت لحظه های زیبای با هم بودن رو از یاد نبرن.
واسه همین قبل از خواب همه چی رو توش مینوشتن .

♦♦ 98 لاورز ♦♦

برای مشاهده ادامه به ادامه مطلب مراجعه کنید...

keyfohal بازدید : 325 چهارشنبه 06 اسفند 1393 نظرات (3)

داستان گریه دار تخته سیاه

داستان گریه دار تخته سیاه

معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا...دخترک خودش را جمع و جور کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانم؟

...

admin بازدید : 239 چهارشنبه 22 بهمن 1393 نظرات (0)

معنای خوشبختی ( داستان عاشقانه) 94

معنای خوشبختی ( داستان عاشقانه) 94

دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد.

admin بازدید : 286 دوشنبه 22 دی 1393 نظرات (1)

داستان زیبای عشق گم شده

اون شب وقتی به خونه رسیدم دیدم همسرم مشغول آماده کردن شام است, لباسهام رو عوض کردم و بعد بهش گفتم: باید راجع به یک موضوعی باهات صحبت کنم. اون هم آروم نشست و منتظر شنیدن حرف های من شد. دوباره سایه رنجش و غم رو توی چشماش دیدم. اصلا نمی دونستم چه طوری باید بهش بگم, انگار دهنم باز نمی شد. هرطور بود باید بهش می گفتم و راجع به چیزی که ذهنم رو مشغول کرده بود, باهاش صحبت می کردم. موضوع اصلی این بود که من می خواستم از اون جدا بشم. بالاخره هرطور که بود موضوع رو پیش کشیدم, از من پرسید چرا؟! اما وقتی از جواب دادن طفره رفتم خشمگین شد و در حالی که از اتاق غذاخوری خارج می شد فریاد می زد: تو مرد نیستی.اون شب دیگه هیچ صحبتی نکردیم و اون دایم گریه می کرد و مثل باران اشک می ریخت, می دونستم که می خواست بدونه که چه بلایی بر سر عشق مون اومده و چرا؟ اما به سختی می تونستم جواب قانع کننده ای براش پیدا کنم, چرا که من دلباخته یک دختر جوان به اسم"دوی" شده بودم و دیگه نسبت به همسرم احساسی نداشتم….

ادامه مطلب بروید ...

yas بازدید : 287 پنجشنبه 18 دی 1393 نظرات (0)

داستان

 

چهارده سالم بود که یه داستان عاشقانه ی بلند شروع شد...
 
اوایل از اینکه با پسری دوست شم بیزار بودم...

اما نمیدونم این یقینا خواست سرنوشت بود که من با محمد آشنا شم..

اون موقع محمد فقط هفده سالش بود..
اما یه پسر پخته ی خوبو با شخصیت از یه خانواده ی متدین.
چند ماهی با هم دوست بودیم.یه دوستیه پاک پاک....

اون موقعا همه چی پاک تر از الان بود...
هر روز بیشتر وابسته ی هم میشدیم.
زنگ میزد..

چون هیچ کدوم موبایل نداشتیم...
اوایل اول دبیرستانم بود..

 

بقیه داستان در ادامه مطلب .....

admin بازدید : 271 جمعه 28 آذر 1393 نظرات (0)

داستان عاشقانه و غمگین بی وفایی 94

همیشه میگفت : تو خوشگل ترینی تو بهترینی ، چشمات حکم یک قرص آرامش بخش رو واسم داره . . .
آغوش پر مهرت رو با هیچ چیزی تو دنیا عوضم نمیکنم بانوی دوست داشتنی من . . .
آره اون راست میگفت من خیلی زیبا و تو دل برو بودم اما این روزگار حسود زیباییمو ازم گرفت .
پس از بارها دکتر رفتن و آزمایش دادن فهمیدم که سرطان خون دارم :(
اما دنیا رو سرم خراب نشد چون میدونستم عشقم همیشه باهامه و یه تکیه گاه امن برای غلبه بر مشکلات . . .
هفته ای یک بار شیمی درمان" target="_blank">رمانی م میکردند !

تعداد صفحات : 3

درباره ما
سایت عاشقانه 98 لاورز در فروردین ماه سال 1393 همراه با شروع سالی نو به منظور ارائه بهترین و جامع ترین سایت خدمت رسانی به تمامی پارسی زبانان میهن عزیزمون ایران شروع به کار کرده است . امید است که با وجود این خانواده بتوانیم برای شما بهترین باشیم ...
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به عشق مجازی اعتقاد دارین ؟
    پرچم کدوم بالاتره؟